هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

كودكي دختر نازم هليا

اولین تاب بازی

پنج شنبه 25 مرداد به همراه عمو عماد و بابایی رفتیم پارک تاب بازی کنیم . عمو عماد با سنجابش آمده بود و هر وقت میدیدیش کلی ذوق می کردی. این خنده ها را به سنجاب کردی بابایی برات بستنی خرید و برای اولین بار بستنی را هم تست کردی از این بستنی ها خوردی ...
26 مرداد 1392

نیمه شعبان

عید خانه مامانی زهرا دعوت بودیم عصری قرار شد همه با هم بریم پارک قیطریه.زود از پارک برگشتیم چون خوابت گرفته بود و نق نق می کردی ...
25 مرداد 1392

تولد بابا حسام

18 مرداد امسال مصادف شد با روز عید فطر ،قرار بود ناهار روز عید فطر همه خانه خاله الهام پیتزا بخوریم یک کیک خریدیم و تولد باباهای جدید را جشن گرفتیم ادامه عکس ها.....   هلیا و آرمان در حال بازی با روروئک   ...
20 مرداد 1392

مكس برگر

با خاله و آرمان و عرفان و عمویی 15 مرداد تولد عمو مابینی رفتیم مکس برگر .چه پیتزایی خوردیمممممم اینم لباس آرمان که پوشیدی آخه یه دفعه ای شد بریم شما لباس شیک نداشتی .تو و آرمان عین دو قلو شده بودین. هلیا در حال سیب زمینی خوردن عین مامانت عاشق سیب زمینی سرخ کرده ای ...
20 مرداد 1392

دس دسي

امروز ٥ مرداد ماه ياد گرفتي دس دسي كني .قربونت برم با اون دستاي كوچولوت خيلي ناز به هم مي زدي. مي خواستم ازت عكس بگيرم ولي هر بار تا آمدم عكس بگيرم ديگه دست نزدي نازنين دختر دنيا دس دسي، دس دسي باباش مياد. صداي كفش پاش ميلد. دستاي پر قاقاش مياد. ها دس دسي ها دس دسي
5 مرداد 1392

صبحانه خوردن

امروز داشتیم با هم صبحانه می خوردیم که یهو دیدم پاتو گذاشتی روی میز غذات.حالا چطوری از آن زیر درآوردی نمیدونم.تا آمدم عکس بگیرم دستتم کردی تو دماغتو خیلی با نمک شدی کلی بهت خندیدم نفسی. ...
2 مرداد 1392
1